رمان +18
رمان +18

رمان +18

..

رمان Im Love (پارت2)

من گفتم که سارا چیکارش داشتی

_بدت نمیادا اه


خوب بگو چیکارم داری مامانم منتظره


_ببین راستش یکی هست که عاشقم شده و چند روزیه حرف میزنیم


هوم بعدش


وا اینجا بگم


بیا بریم تو ماشین بشنیم دور بزنیم بوگو


بعد تعریف کردن ماجرا بهش گفتم بهت خبر میدم رسیدم خونه

مامانم داشت با تلفن حرف میزد دیدم سرش بنده رفتم بالا اتاقم

مامان:کجا به سلامتی

_سلام مامانی خشگلم برم  اتاقم خسته شدم

مامان: نوچ بیا پایین


وای خدا نصیب هیچکی نکنه رفتم پایین بازرسی شدم که کجا بودی چیکار میکردی


بعد بازرسی مامان خانوم رفتم اتاق گوشی مو چک کردم دیدم یه ناشناس پیام داده  ول کردم دیدم سارا زنگ زده به اون جواب دادم


بعد  نیم ساعت دوباره پی ام داد همون ناشناسه

باز کردم دیدم نوشته

سلام خوبین؟

منم هول کردم برداشتم نوشتم شما


_ من همونیم که امروز مزاحمتون شدم


عجب رویی داره


من:خوب که چی؟


_میخوام باهم اشناشیم


گیج موندم نمیدونستم به سارا بگم یا نه اخه خودش مونده


گوشی رو گذاشتم کنار دیدم بابام اومده رفتم سلام کردم بعد موقع شام دوباره پیام داد


گوشی رو باز کردم پیام رو خوندم


_ببخشید هنوز ازم ناراحتین؟


دیگه حوصله نداشتم گذاشتم کنار 


بابا:دخترم!گوشی واجبه

_نه سارا بود گفت فردا بیا باهم بریم دانشگاه


مامان:هع خانوم باش صبح ساعت 10با کف گیر انداختمش بیرون

بابا:خانوم اذیتش نکن


_مامان

خجالت کشیدم جلو بابام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد