رمان +18
رمان +18

رمان +18

..

رمانIm Love( پارت4)

دانشگاه تموم شده بود با سارا اومدیم بیرون دیدم امیر توی ماشین منتظره


عم سارا میگم من باید برم تا یه جایی کارم مهمه تو برو من بعدا میام باشه؟


_باشه ولی مشکوک میزنی ها


نه نه برو


رفتم سوار ماشین شدم و داشتم تو گوشی رو میدیدم


امیر: دنیا  بریم؟


_کجا بریم اخه


امیر:هرجا شما بگی


_بریم دور بزنیم بعد منو ببر خونه


امیر:باشه


رفتیم  برج میلاد توی رستوران غذا خوردیم بعدش اومدیم پایین دیدم ساعت 2ونیم ظهره


_وای امیر منو ببر خونه دیرم شده


امیر:کجا بزار بریم بیرون شهر


_نه نه زود باش


امیر:باش سوار شو


رسیدم خونه مامانم جلومو گرفت


_ساعت چنده دنیا؟


مامان ببخشید با سارا بیرون بودیم


_اهان


رفتم اتاقم به امیر پیام  دادم


(متن پیام)


امیر بگم خدا چیکارت نکنه


A) وا چرا رسیدی که خونه


مامانم اونقد سین جیمم کرد گفتم  توی کتابخونه با یه دختر اشنا شدم


A)وای مردم از خنده


اره تو بخند نیومدم بیرون باهات میگم


A)خانومی ببخشید


وای نگو


داشتم جوابشو میدادم که مامانم اومد گفت


_بعد ازظهر میریم  خونه مادر بزرگت


باشه


امیر بعد از ظهر نمیتونم بیام ها


A)وا باز چرا چیشد


هیچی بابا داریم میریم بیرون


A)باش


سارا پیام داده بود نوشته بود کجا رفتی دوساعت  بود منتظرتم سین کردم جواب ندادم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد