بهش گفتم چیکار میکنی
_حرف نزن
شلوارشو کشید پایین اومد سمتم لبامو برای چند بار لیس زد
بعد دستاشو برد طرف سینه هام لباسمو در اورد
منو انداخت زمین و از پشت شروع کرد به تلمبه زدن
_اخی جوووون
نکن ای اخ
_ساکت خوش میگذره
برای چند دقیقه تو اون حالت بودیم بعد
بهم گفت پشت کن برگشتم رفت سوراغ سینه هام هی فشار میداد و درد داشت
نکن امیر
_هیسس
بعد رفت سوراغ بهشتم دستی کشید و زود تلمبه زد
ای اخ اایییی
-جوووون وای
بعدش منو تو بقلش برد توی ماشین
امیر این چه کاری بود کردی
_کیف کردی
اره ولی دختر بودنمو ازم گرفتی
_نمیدونی چه حالی داشت
منو برسون خونه
_چرا وایسا
حرف نزن عوضی
مجبور شد در هارو قفل کنه ببرتم خونه خودش
_بیا بغلم ببرمت اتاقم بخواب
منو برد اتاقش چشام گرم شد خوابیدم صبح که بیدار شدم دیدم توی بغلش لخت خوابیدم
امیررررر
_هان
من چرا لختم
دیشب لباسات پر ترشح بود بو میدای در اوردم
وایی
سری ازخواب پرید
-چیشده
جلو نیا بیشور شکمم در میکنه
_بیا بغلم
رفتم بغلش دیدم دستش تو سینه هامه نخواستم برداره
امیر
_جونم
دوست دارم
یه دعفه منو پرت کرد روی تخت و خودشم کنارم خوابید
امیر کلاس داریما
-گور باباش به سارا زنگ بزن بگو به ننت نگه
تا ظهر عشق حال کنیم؟
_اره از اوناش
جون